یگانه و حنانه کودکانی هستند که به دلیل فقر مجبور به ترک تحصیل شدهاند و اکنون به همراه پدر و مادرشان در یک چاله و در میان سنگ و خاک زندگی میکنند. آنها میگویند که تنها آرزویمان داشتن خانه و سقفی بالای سر است. دیگر ترسی از مرگ و قبر نداریم چون هر روز آن را تجربه میکنیم. پدر این خانواده کارگر میدان ترهبار بوده که به دلیل بیماری و دستمزد پایین مجبور به ترک شغلش شده است و اکنون با جمعآوری و فروش ضایعات پول خوراک روزانهشان را بدست میآورد.
به گزارش خبرگزاری هرانا و به نقل از ایران، فصل درس و مدرسه امسال برای “یگانه” و “حنانه” با رنج و اندوه همراه بود. پیشتر که صحبت از ماه مهر و مدرسه و نشستن روی نیمکت کلاس درس به میان میآمد، چهرههایشان میشکفت و شوق مهر وجودشان را میانباشت؛ اما امسال خبری از این ذوق و شوق نبود.
دستهای خالی پدر و آوارگی و بیخانمانیشان و بهدنبالش نگاههای سنگین و کنایههای بچههای مدرسه، ریشه هر ذوقی را در وجودشان خشکانده بود. بچههایی که شاهد زباله گردی پدر این دو دختر بودند و سرافکندگی ناشی از کلوخ نشینی و چال خوابی شان، باعث شد تا از مدرسه روگردان باشند و هر روز با حسرت مدرسه رفتن بچهها را تماشا کنند.